امروزه مدیران و رهبران سازمانها با مجهزشدن به مهارت رهبری یا کوچینگ، عملکرد اعضای سازمان را بهتر میکنند و بحرانها را با آسیب کمتری پشت سر میگذارند. از طرفی کارمندان نیز مانند گذشته صرفا بهدنبال تلاش برای حفظ شغل خود نیستند، بلکه میخواهند جزئی از یک هدف مفید و اثرگذار باشند.
با تحقیقات فراوانی که در سال های اخیر صورت گرفته است، تأثیرگذاری این مهارت ها به اثبات رسیده است. اثرات مثبت این مهارتها صرفا به پیشرفت شخصی افراد محدود نمیشود. با بهرهگیری از این مهارتها سازمانهای مختلف عملکرد کلی خودشان را در حوزههایی مانند کار تیمی، حل اختلافات، افزایش انگیزه و… بهبود میدهند.
این مهارتها آموختنیاند و در طول و عرض سازمان، قابلیت اجرا دارند. در ادامه، این مهارتهای مهم را معرفی و روشهای تمرین آن در بین رهبران سازمان را مرور میکنیم.
مهارتهای اثرگذار کوچینگ کداماند؟
مهارتهای تأثیرگذار کوچینگ مجموعهای از مهارتهاییاند که به افراد و سازمانها کمک میکنند عملکرد بهتری از خود نشان بدهند و به اهدافشان برسند. این مهارتها از قرار زیرند:
1. احترام و اعتماد
هر تیمی در هر سازمانی بر اساس قابلیتها و مهارتهایش تشکیل شده است. وظیفه یک رهبر هوشیار این است که به تواناییهای تیمش احترام بگذارد و اعتماد داشته باشد. پیشنیاز حرکت یک تیم بهسمت اهداف، اعتماد رهبر سازمان به تواناییهای اعضای آن است. مهارت یک رهبر در ایجاد رابطه مناسب با اعضای سازمانش به ایجاد احترام و اعتماد متقابل منجر خواهد شد.
2. گوشدادن فعال
توانایی درک پیامها و احساسات نهفتهشده در صحبتهای اعضای سازمان یکی از مهمترین مهارتهای اثرگذار کوچینگ برای مدیران است. این مهارت نهفقط در کسب و کار، که در همه ابعاد زندگی اهمیت دارد.
3. ایجاد رابطه و همدلی
تعامل صحیح و ایجاد همدلی در بین اعضای یک سازمان نقش مهمی در افزایش انگیزه و حرکت بهسمت اهداف تیم دارد. رهبرانی که به مهارتهای اثرگذار کوچینگ مسلط باشند، در روابطشان با سایر اعضا، بهجای توجه به خود، به دیگری توجه میکنند و از این طریق اعتماد و همدلی به وجود میآورند. اگر میخواهید در سازمانتان همدلی جریان داشته باشد، خودخواهی را کنار بگذارید و با زیردستان برخوردی همدلانه داشته باشید.
4. سؤالکردن
رهبران موفق آنهاییاند که مهارت مهم سؤالکردن و گفتوگوی سقراطی را آموخته باشند. با طرح پرسشهای بجا و مناسب، میتوان درک بهتری از شرایط داشت و واکنشهای مناسبتری نشان داد. سؤالاتی که پاسخهای باز دارند و زمینه گفتوگو را فراهم میکنند باعث افقگشایی در نگرشهای اعضای سازمان میشوند و سطح تعامل اجتماعی و اعتماد را افزایش میدهند.
۵. دلسوزی
اعضای سازمان انساناند و انسانها گاهی به دلسوزی و شفقت نیاز دارند. رهبران سازمانها، در کنار همه انتظارات حرفهای، باید نسبت به کارکنان خود حس دلسوزی هم داشته باشند.
با گسترش استفاده از این مهارتها در سازمانهای مختلف سراسر جهان، روشهای بهتری برای آموزش و کاربست آنها یافت میشوند. رهبران موفق این مهارتها را در سازمانهایشان به کار میبرند و تجاربشان را به اشتراک میگذارند. در ادامه این مقاله، به نکاتی که به استفاده بهتر از آنها منجر میگردد اشاره میکنیم.
ارسال نقد و بررسی