ترنسها دچار تضاد روح و جسم خود هستند. از نظر علم روان شناسی ترنسکشوال، ملال یا نارضایتی جنسی تلقی میشود. حالتی که فرد به طور مستمر از جنسیت خود ناراضی است. این افراد با وجود وضعیت آناتومیک جنسی طبیعی مردانه یا زنانه، اعتقاد دارند که نه تنها از لحاظ بیولوژیک بلکه به لحاظ روانشناختی و گروه بندی اجتماعی زنان و مردان عضوی از جنس مخالف هستند. این موضوع کاملا بیولوژیک است.
سبب شناسی ترنسکشوال
به لحاظ سبب شناسی در این امر که نوزادی پسر یا دختر شناخته شود کاملا تحت تاثیر ترشح یا عدم ترشح اندروژنها در دوره جنسی یعنی قبل از تولد است. کسب هویت زنانه یا مردانه بیشتر تابع مسائل پس از تولد است تا قبل از تولد. بخش جلوی هیپوتالاموس تراجنسیها مطابق جنسیتشان نیست. این بخش مربوط به جنسیت و نقشهای جنسیتی است.
هم چنین استرس در دوران بارداری و یادآوری والد درباره جنسیت دلخواه خود در زمان بارداری و حتی در زمان کودکی باعث وجود این تضاد میشود. از عوامل روان شناختی دیگری که باعث این امر میشود این است که هویت جنسی بیشتر نتیجه تعاملات میان کودک و ارزشها ونگرشهای والدین و جامعه است.
هرچیزی که مانع عشق کودک به والد جنسی مخالف و همانند سازی ویا والد هم جنس شود مانع ایجاد هویت جنسی موفق میشود. در واقع در پیشگیری این موضوع واکنش والدین و رفتار در دوران کودکی و تشویق و پرورش مهارتهای اجتماعی برحسب جنسیت و افزایش ارتباط کودک و والد مهم است.
انواع ترنس
۳ دسته تراجنسی وجود دارند که هر کدام میل بیشتری برای انجام مراحل تغییر نسبت به گروه قبل دارند. این ۳ دسته شامل: تراجنسی بدون جراحی، تراجنسی با شدت متوسط و تراجنسی با شدت بالا میشود. مهمترین تفاوت این ۳ گروه در میل این افراد به انجام جراحی و مراحل تغییر و همچنین میل جنسی آنها است.
تراجنسیهای بدون جراحی و یا با شدت متوسط:
تراجنسیهای بدون جراحی احتیاج به جراحی تغییر جنسیت دارند اما ممکن است هیچ گاه برای آن اقدام نکنند از سوی دیگر ممکن است تراجنسیهای با شدت متوسط ممکن است حتی پیش از عمل ازدواج کنند و بچه دار نیز شوند.
تراجنسیهای با شدت بالا
تراجنسیهای با شدت بالا تنها میل به جنس مخالف دارند.
ترنسهای همجنسگرا و غیرهمجنسگرا
میل جنسی یکی از مهمترین تفاوتهای تراجنسیها است و بر این اساس به دو گروه ترنسهای همجنسگرا و غیرهمجنسگرا تقسیم میشوند.
یک دسته تراجنسیهایی که پس از عمل به جنس موافق یا به هر دو جنس گرایش داشته و یا گرایش جنسی ندارند؛ و دیگری تراجنسیهایی که پس از عمل به جنس مخالف گرایش دارند.
– ترنسهای همجنسگرا:
البته منظور بلانچارد از ترنسهای همجنسگرا افرادی هستند که پس از تغییر جنسیت میل جنسی به جنس مخالف دارند یعنی ترنس زنی که جراحی کرده به مردان گرایش دارد. ترنسهای غیر همجنسگرا صورت ضعیفتری از ترنسکشوالیسم هستند و این افراد خود زن پندار و یا خود مرد پندار هستند و تنها از تصور خود به عنوان زن یا مرد لذت میبرند.
ترنسهای همجنسگرا زودتر عمل میکنند و از عمل خود نیز راضیتر هستند. به آشفتگی شدید جنسی، تلاش بیشتر برای انجام جراحی تغییر جنسیت، رضایت بیشتر از عمل و سن پایینتر در زمان جراحی اشاره کرد.
– ترنسهای غیرهمجنسگرا:
آشفتگی جنسی کمتر، سن بالاتر در زمان جراحی، آرامش یافتن با پوشش جنس مخالف، پیش از عمل و رضایت کمتر از جراحی است. در این گروه که خود زن/مرد پندار هستند فرد بیشتر از تصور خود به عنوان یک زن/مرد لذت میبرد و نه از زن/مرد بودن.
یعنی فرد ظاهر زنانه/مردانه را ارجحتر از نقش اجتماعی زنانه/مردانه میداند. از این رو ممکن است فرد اقدام به جراحی آلت تناسلی نکند و با پروتزها و اقدامات دیگر جسم خود را به یک زن یا مرد تبدیل کند.
• مطالب فوق بر اساس نظریهها و تعاریف هری بنجامین یکی از مهمترین و تاثیر گزارترین محققان فعال در عرصه ترنسکشوالیسم است.
تشخیص و درمان یک ترنس
پروسه تشخیص و درمان یک ترنس در خوشبینانه ترین حالت 2 سال طول میکشد. طی کردن دوران نقاهت پس از درمان بسیار سخت است. از طرفی آنها باید تمام مخارج درمان را خودشان پرداخت کنند.
برای درمان، در مرحله اول ارجاع به یک روان شناس و روان پزشک و انجام تستهای سلامت روان برای کسب اطمینان و بررسی طبی و ازمایشگاهی توسط پزشک برای رد سایر اختلالات و در مرحله بعد شروع هورمون درمانی و زندگی در نقش جنس مطلوب و در آخر ارجاع به جراح پلاستیک و اورولوژیست.
ارسال نقد و بررسی